کارکرد دین در انسان و جامعه
چکیده: مقاله ذیل کارکرد ادیان و پیامبران آسمانی در دو حوزة انسان و جامعه را تحلیل و تبیین میکند. در بخش اول روشن خواهد شد که بیشتر انسانها دارای معرفت و شناخت درست از مبدأ، انسان، جهان و آخرت نیستند و این دین و پیامبران بودند که معرفت کامل و صادق را در اختیار انسان قرار داداند و به پاکسازی عقاید خرافی انسان پرداختند. در عرصة اخلاق، دین با سه راهکار (عقلانیت بخشی، شناسایی بعض اصول اخلاقی و حمایت از اصول اخلاقی و ضمانت اجرایی آن) به مدد اخلاق آمد. کارکرد دیگر در حوزه فردی، معنا و نشاط بخش به زندگی مادی انسان است.
بخش دوم مقاله به تبیین کارکرد گوهر دین و رفتار پیامبران در عرصة اجتماع میپردازد. وحدتبخشی و رفع انواع اختلافات مردم، مبارزه با حاکمان جور و آزادی مردم از یوغ استمعار، برقراری عدالت و وضع قوانین مناسب آن، از کارکردهای مهم دین در جامعه است، نقش دین و پیامبران در علم و دانش و تمدن بشری حُسن ختام مقاله است.
تعریف کارکرد
اما در حوزة دینپژوهی و در این تحقیق، مقصود از کارکرد دین، مطلق خدمات و آثار دین در جامعه و افراد آن است.
پیشتر بیان شد که مقصود از کارکرد دین، اثر، نقش و تحولی است که دین در انسان یا جامعه ایفا میکند. آثار و تحولات دین را از یک دیدگاه میتوان به دو بخش فرد و اجتماع تقسیم کرد. به دیگر سخن، قلمرو کارکرد دین میتواند فردی و اجتماعی شود، نخست به کارکرد دین در قلمرو فردی اشاره میکنیم.
1. معرفتزایی
انسان، نخست از طریق حس و تجربه به امور اطراف خود شناخت مییابد و با بلوغ و تکامل خود قلمرو شناختش نیز متحول میشود؛ اما مسألة شناخت، زوایای پیچیدهای دارد؛ به گونهای که برخی مانند سوفسطائیان منکر شناخت شدند. ادامة این داستنان در غرب، با تفکیک بین نومن (پدیده) و فنومن (ذهن و پدیدار) به وسیلة کانت و نظریة نسبیت معرفت ادامه دارد.
نخستین نقش و کارکرد دین و پیامبران، تأیید مسألة شناخت است؛ خداوند یکی از وظایف پیامبران را تعلیم حکمت و دانش میداند که انسان از آن خالی الذهن بود:
وَیُعَلٍّمُکُمُ الکِتَابَ وَالحِکمَةَ وَیُعَلٍّمُکُم مَا لَم تَکُونُوا تَعلَمُونَ.3
قرآنکریم به عنوان منبع دین آسمانی و منشور پیامبر(ص)، در معرفی منابع و ابزار شناخت نگاه عام و فراگیر داشته و آن را مانند تجربهگرایان به حس، و مانند عقلیون به تعقل، و مانند عارفان به شهود منحصر نکرده و بلکه از اعتبار مجموع آنها به تناسب افراد دفاع کرده است.4
دین افزون بر آموزش اصل شناخت، در مقولات دینی نیز به تعلیم انسان پرداخته است که به فهرست آنها اشاره میشود.
أ. مبدأشناسی
آیات متعدد با فراخوانی انسان به تفکر در مخلوقات،5 نظم حاکم بر جهان،6 حدوث جهان،7 فقر ماهوی جهان8 و فطرت،9 انسان را به براهین خداشناسی رهنمون میسازد. دربارة صفات خداوند، پیامبران به معرفی و تبیین صفات کمالی و جمالی خداوند پرداختند.
ب.انسان شناسی
تا حال چهرة واقعی انسان ناشناخته مانده، و برای این موجود دو پا، تعاریف گوناگونی ارائه شده است. دکتر کارل الکسیس، انسان را موجود ناشناخته تعریف میکند.10 دین و پیامبران برای معرفتدهی برای انسان دربارة خودش به نکاتی اشاره کرده است. از منظر دین، انسان از دو عنصر ماده (بدن) و مجرد (روح) ترکیب یافته است.11 ذات انسان از دو جهت خیر و شر تشکیل میشود که چهرة خیریت به ساحت فطری و چهرة شریت به ساحت مادی و دنیایی و غریزی انسان تعلق دارد.12
ج. معادشناسی
دین با آیات متعدد، از امکان13 و ضرورت وجود رستاخیز دیگر خبر میدهد.14 و به تصویر ماهیت و جزئیات آن میپردازد که عقل انسانی از معرفت ابتدایی آن ناتوان است.
2. معنابخشی و پشتیبانی از اصول اخلاقی
موضوع دین و اخلاق از مسائل مهم علم اخلاق15 است که از سدههای پیش رهیافتهای گوناگونی عرضه شده، و با تطور علم اخلاق و ظهور فلسفة اخلاق، موضوع پیشین بیشتر مورد کالبدشکافی و تحلیل از زوایای مختلف بهوسیلة دینپژوهان و فیلسوفان اخلاق قرار گرفته است که تفصیل آن را باید از موضع خود پی گرفت. ما در این جا به سه مسأله درباره کارکرد دین در حوزه اخلاق اشاره میکنیم. مسألة اول مصدر و ملاک اعتبار و قداست ارزشهای اخلاقی است که آیا بدون اعتقاد به وحی و خداوند و معاد میتوان عقلانیت و اعتبار گزارههای اخلاقی را اثبات کرد یا این که اعتبار اصول اخلاقی در گرو دین است.
مسألة دوم و سوم دربارة نقش دین و پیامبران در شناسایی و پشتیبانی از قضایای اخلاقی است. به این معنا که شناخت اصول اخلاقی و تعیین مصادیق آن بهطور مطلق بر عهدة دین و خداوند است یا این که انسانها با تعقل و تفکر خود نیز میتوانند به طور مستقل بعضی قواعد و اصول اخلاقی را شناخته، مصادیق آنها را تعیین کنند؛ مانند نیکو بودن اصل عدالت و زشت بودن ظلم که یک اصل اخلاقی گرانپایه شمرده میشود. بعد از شناسایی دین چگونه در عملی ساختن ارزشهای اخلاقی به انسان یاری میرساند؟
أ. عقلانیت و معنابخشی به اصول اخلاقی
ما با برخی از اصول اخلاقی مواجهیم که با مبانی مکاتب مادی اخلاقی ناسازگار، با عقل، تبیینناپذیر است و در حقیقت مکاتب مادی از تحلیل و معنابخشی آنها ناتوان است؛ اما اعتقاد به دین و خداوند و تصویر یک زندگانی پسین به خوبی به عقلانیت و معنابخشی آن اعمال میپردازد.
با تحلیل عمیق، حتی مکتب «غایتگرایانه همه گروی» که در پی نفع جمعی است نیز در صورت مخاطره قرار گرفتن نفع خود شخصی فاقد معنا میشود؛ چرا که فردی منافع خود را فدا و تقدیم همه کند با فرض این که میداند هیچ نفعی از آن عاید وی نخواهد شد.
به تعبیر عقلی و فلسفی، انسان به طور فطری طالب نفع و بقای خویش است و هر اقدامی که در این جهت باشد با فطرت و عقل سازگار است، و بالعکس هر فعلی که نفع و بقای انسان را تهدید کند یا به خطر اندازد، با حکم فطرت و عقل ناسازگار است؛ بدین سبب بعضی اصول اخلاقی مانند از خود گذشتگی در راه وطن و مردم بنابر مکتب مادی، از معنا و عقلانیت تهی است؛ چرا که در مقابل این عمل، هیچ بازیافتی وجود ندارد و فقط محرومیت و از دست دادن است؛ اما بنا بر مکتب خداباورانه در مقابل عمل پیشین، بازیافت جاوید در پیش روی قرار دارد و این سبب معنا و عقلانیت میشود.
ب. شناسایی بعضی اصول اخلاقی
پس از اثبات این نکته که عقلانیت و موجه بودن بعضی قضایای اخلاقی به وحی و دین برمیگردد، نوبت به مسألة دوم یعنی کارکرد دین و پیامبران در شناسایی و پشتیبانی از اصول اخلاقی میرسد. در این باره باید گفت: برحسب اصل «حُسن و قبح عقلی» که امامیه و معتزله از آن حمایت میکنند، انسانها پیش از دین و وحی به طور کلی بر تشخیص و شناسایی حُسن و قبح ملاکها توانایند؛ برای مثال، عدالت، نیکو، و ظلم، بد و شر است، و در شناسایی آن، عقل به دین نیازی ندارد؛24 اما نکتة مهم این است که اصل پیشین دلیل بر استقلال انسان از دین در عرصه شناسایی همة ملاکهای افعال اخلاقی نیست؛ برای این که اولاً قلمرو عقل در احکام کلی است و نمیتواند در تطبیق کلیات بر جزئیات در همة موارد و به طور قاطع تعیین مصداق کند. تعیین مصداق برای مثال، این که مقتضای عدالت و اخلاق در معامله ربوی، تقسیم ارث، قصاص، چیست؟ از عهده عقل خارج است؛ پس در تعیین مصادیق قواعد عقلی اخلاقی، به دین و وحی نیازمندیم. بر این اساس، عقل میتواند بعضی اصول اخلاقی را خود شناسایی کند و در برخی دیگر از دین کمک بگیرد. عقل انسان به دلیل آمیختگی به احساسات و گرانمندی اصل چه بسا در تشخیص حُسن از قبح، و سره از ناسره دچار اشتباه شود که دین آن را شفاف میکند. مثال بارز آن، مسألة جنگ و صلح است. قرآن در این باره میفرماید:
کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتَالُ وَهُوَ کُرهٌ لَکُم وَعَسَی أَن تَکرَهُوا شَیئاً وَهُوَ خَیرٌ لَکُم وَعَسَی أَن تُحِبُّوا شَیئاً وَهُوَ شَرُّ لَکُم وَاللهُ یَعلَمُ وَأَنتُم لاَ تَعلَمُونَ.26
ج. پشتیبانی از اصول اخلاقی و ضمانت اجرایی آن
نگاهی دوباره به اصول اخلاقی، ما را به این نکته رهنمون میسازد که عقل انسانی در شناخت اصول کلی حُسن و قبح مانند حُسن عدالت و عمل به پیمان و قُبح ظلم و ناعدالتی، مشکل حادی ندارد. آنچه بیشتر جوامع از آن آسیب و رنج میبینند، تخطی و تخلف برخی انسانها از عمل به اصول اخلاقی است و به تعبیری، اصل حُسن و قبح عقلی به تنهایی ضمانت اجرایی خوب و کافی نیست؛ بلکه به اصل دیگری نیاز است. حکومتها و حقوقدانان برای رعایت برخی اصول اخلاقی به قوة قهریه و کیفرهای مختلف تمسک کردهاند؛ اما چنین راهکاری غیر بنیادی و پسینی است که در عین ضرورت آن، کافی نیست.
دین که مورد اطمینان قلبی متدینان است در دو مرحله یعنی شناسایی حُسن و قبح و همچنین اجرای آن به پشتیبانی و امداد انسان میآید. انسانها که به طور فطری به انجام اصول اخلاقی و ارزشی تمایل دارند، ممکن است به علل گوناگون مانند سودجویانه از انجام آن اصول استنکاف کنند. دین در این مرحله در ترغیب و تحریک انسان به انجام فضایل اخلاقی و گریز از رذایل، با سه راهکار ذیل به تکامل اخلاقی انسان کمک میکند:
1. مقام قدسی انسان و خداوند؛
2. وعده پاداش «بهشت»؛
3. تهدید به کیفر «جهنم».
پیامبران با نشان دادن مقام قدسی انسان و اشتقاق روح وی از مقام قدسی الاهی شخصیت و کرامت فرامادی انسان را به او تذکار میدهند و خاطرنشان میسازند که انسان در این دنیا مسافری بیش نیست که به سوی خداوند حرکت میکند؛ پس نباید نفس پاک خود را با رذایل و زشتیهای غیراخلاقی آلوده و مکدر کند و گرنه از سیر و عروج عرفانی خود بازخواهد ماند، به دیگر سخن، انسان برای رساندن «خود» به «خدا» باید به فضایل اخلاقی ملتزم شود تا به مقصود اصلی خود نایل آید.
راهکار پیشین به انسانهای کامل و وارسته اختصاص دارد و ممکن است این راهکار برای بیشتر انسانها جلوهای نداشته باشد. دین برای این گونه انسانها از دو راهکار دگیر یعنی راهبرد تطمیع و تهدید استفاده کرده است؛ یعنی به ملتزمان اصول اخلاقی وعده پاداش و بهشت میدهد و آنانی ارزشهای اخلاقی را مخدوش میکنند به عذاب و کیفر دنیایی و آخرتی تهدید میکند. بدین سان پیامبران و ادیان در ظهور ملکات و فضایل اخلاقی و پروراندن انسانهای متخلق به صفات نیکو، سهمی عمدهای در جامعه و تاریخ ایفا میکنند.
پیامبران و ادیان آسمانی برای ترغیب مؤمنان خود به رعایت اصول اخلاقی در متون دینی به صورت متعدد و مؤکد و شفاف به ذکر اصول اخلاقی پرداخته و در قالب امر، موعظه و نصیحت، به سفارش و رعایت آنها پرداختهاند که گزارش آیات و روایات آن (هر چند به صورت مختصر، از حوصله این مقال خارج است و علاقهمندان میتوانند آن را از منابع اخلاقی پی گیرند، این جا برای حُسن ختام به روایت معروف نبوی اشاره میکنیم که حضرت، فلسفة نبوت و بعثت خود را تکمیل اخلاق نیکوی مردم ذکر میکند: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق».27
3. معنا و نشاط بخشی به زندگی دنیایی
زندگی مادی دنیا خود از انواع دردها، رنجها، کاستیها و شکوهها مملو و آمیخته است که تحمل چنین آلامی برای انسان دغدغه و مشکل به شمار میرود. افزون بر آن، مشکل مرگ و منتهی شدن زندگی موقت هر انسانی به مرگ و نیستی که ظاهر آن است، زندگی دنیایی و این همه کوشش در آن، همچنین اصول قابل احترام مانند فرهنگ ایثار و فداکاری را بیمعنا و نامطبوع و مضطرب و پریشان کرده است؛ اما دین و اعتقاد به عالم دیگر که زندگانی و سعادت حقیقی در آن در جهان دیگر تعبیه شده است به حیات مادی انسان معنا و مفهوم دیگری میدهد. انسان را در اعمال دنیایی خود امیدوار و بانشاط میکند؛ زیرا که درد و رنج هرچند سنگین باشد، موقت است که از سوی آفریدگار جهان جبران خواهد شد.
فَاًِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً.28
لِکَیلاَ تَأسَوا عَلَی مَا فَاتَکُم وَلاَ تَفرَحُوا بِمَا آتَاکُم ... .29
بدین سان، دین به معمای اِشکال شُرور در جهان آفرینش، پاسخ قانعکننده ارائه میدهد.30
و ثانیاً دنیا و هستی با مرگ به پایان نمیرسد؛ بلکه مرگ دریچهای به سوی حیات سرمدی و مطبوع است.31
چون جان تو میستانی چون شکر است مردنبا تو ز جان شیرین، شیرینتر است مردن
نکته دیگر این که انسان متأله همیشه خداوند را همراه و مأنوس و حافظ خویش احساس میکند و بدین سان از هراس تنهایی و غربت به دور است:
أَنَّ اللهَ یَحُولُ بَینَ المَرءِ وَقَلبِهِ ... ،32
نَحنُ أَقرَبُ اًِلَیهِ مِن حَبلِ الوَرِیدِ ... ،33
أَلاَ اًِنَّ أَولِیَأَ اللَّهِ لاَ خَوفٌ عَلَیهِم وَلاَ هُم یَحزَنُونَ»، «الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ»، «لَهُمُ البُشرَی فِی الحَیَاةِ الدُّنیَا وَفِی الاَّخِرَةِ ... ،34
أَلاَ بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ ... .35
از آن جا که بحث گستردة این موضوع در فلسفة نبوت گذشت، در اینجا به گزارش دیدگاه چند متفکر معروف غربی در کارکرد دین در امید و نشاطبخشی به انسان و رفع اضطراب روانی وی، بسنده میکنیم.
زیگموند فروید روانشناس برجستة جهان دربارة کارکرد دین در تسکین آلام روحی انسانها با اشاره به پاداش مؤمنان و عذاب مجرمان در سرای دیگر مینویسد:
بدین ترتیب ملاحظه میشود که دین چه مایة زورمند و تسکین دهندهای ارائه میدهد. با این شکل است که دشواریها، رنجها، محرومیتها و نادادگریهای این جهان پرآشوب قابل تحمل میشود ... مرگ پایان همه چیز محسوب نمیگردد؛ بلکه مرز یا پلی است میان دو دنیا.36
کارل یونگ (م 1961) روانشناس برجستة سوئیسی مینویسد:
فروید تصریح میکند در صورت سستی عقاید دینی مردم، جهان، شاهد تاخت و تازهای افراد بیپروا قرار خواهد گرفت و اصول اخلاقی، فرهنگ و تمدن رو به افول خواهد گذاشت.37
کسی که این تجربة [دینی] به او دست داده باشد، صاحب گوهر گرانبهایی است؛ یعنی صاحب چیزی است که به زندگی معنا میبخشد؛ بلکه خود سرچشمة زندگی و زیبایی است و به جهان و بشریت شکوه تازهای میدهد. چنین کسی دارای ایمان و آرامش است.38
ویلیام جیمز از فیلسوفان نامی معاصر دربارة زندگی مذهبی مینویسد:
زندگی دارای مزه و طعمی میگردد که گوییا رحمت محض میشود و به شکل یک زندگی سرشار از نشاط شاعرانه و باسرور و بهجت دلیرانه درمیآید. یک اطمینان و آرامش باطنی ایجاد میگردد که آثار ظاهری آن نیکویی و احسان بیدریغ است.39
گفتار دوم: کارکرد اجتماعی دین و پیامبران
حوزة اول کارکرد دین و پیامبران دربارة خود انسانها با قطعنظر از اجتماع بود که خود به انواع و عرصههای گوناگون منشعب میشد. حوزة دوم فعالیت و کارکرد دین و پیامبران در رابطه با اجتماع و جامعه است که از اجتماع چندین انسان تشکیل میشود و خود به انواع اجتماع از قبیل خانواده، قبیله، همشهری، ملیت و امت و غیره تقسیم میشود. در این جا به تبیین مختصر نوع کار دین در عرصة اجتماع اشاره میکنیم.
1. همبستگی و رفع اختلافات قومی و نژادی
زندگی اجتماعی و مدنی برای انسان، اصل فطری یا ضرور به شمار میآید که در گرو اجتماع و جامعة سالم و واحد و عاری از هرگونه اختلاف و تشتت میتواند نیازهای مادی و معنوی خود را تأمین کند
پس اجتماع و جامعه که ضرورت رفع نیازهای بشری است، برای حفظ آرامش خود و جلوگیری از بروز و رشد اختلافات، نیازمند عامل قوی و فراتر از محورهای مادی است که منافع همة شهروندان را تأمین کند. پیامبران و ادیان آسمانی برای همبستگی جوامع گوناگون از عامل فرامادی یعنی معنویت و دیانت استفاده کردهاند. اجرای شعایر مذهبی در عبادتگاه، عامل وحدت و اشتراک گروهها و طیفهای مختلفی از هر زبان، قوم، نژاد و ملیت شد. به جای این که قبایل و شهروندان و ملتها به عامل مادی یعنی منافع قبیله و شهر و ملیت خود توجه کنند، به منافع فراتر از آن یعنی منافع همکیشان و مؤمنان توجه کردهاند که ممکن است در سرزمینها و کشورهای گوناگون باشند. ما در این جا فقط به چگونگی برخورد قرآن کریم و پیامبر اسلام9 برای رفع اختلافات قومی و تعصبی و ایجاد همبستگی و همدلی برای امت اسلامی اشاره میکنیم.
قرآن کریم، همة انسانها را برابر و مساوی وصف میکند که همگی از فرزندان آدم هستند و بر یکدیگر دارای فضل و برتری خاصی نیستند، مگر با تقوا و پارسایی پیش خداوند که آن نیز سبب برتری و تبعیض دنیایی نمیشود.
اًِنَّا خَلَقنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلنَاکُم شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا اًِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقَاکُم.47
قرآن در جای دیگر، مدار و محور وحدت جوامع را تمسک به خداوند ذکر، و از اختلاف نهی میکند.
وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا.48
قرآن مسلمانان را برابر، بلکه برادر وصف میکند.
اًِنَّمَا المُؤمِنُونَ اًِخوَةٌ.49
این کتاب آسمانی، در گام دیگر، توحید را نه تنها محور وحدت مسلمانان، بلکه محور همبستگی پیروان ادیان آسمانی مانند یهودیت و مسیحیت میخواند و از آنان میخواهد با این وجه مشترک، زیر چتر توحید همبستگی خود را حفظ کنند.
قُل یَا أَهلَ الکِتَابِ تَعَالَوا اًِلَی کَلِمَةٍ سَوَأٍ بَینَنَا وَبَینَکُم أَلاَّ نَعبُدَ اًِلاَّ اللهَ وَلاَ نُشرَِ بِهِ شَیئاً.50
پیامبر اسلام9 نیز با الهام از قرآن، بذر همدلی و همصدایی را در امت خود افشاند و به صورت شفاف فرمود:
ایها الناس کلکم لاَّدم و آدم من تراب لافضل لعربی علی عجمی الا بالتقوی.51
ای مردم! همة شما از آدم هستید و آدم نیز از خاک خلق شده است؛ پس هیچ گونه برتری برای عرب بر عجم نیست، مگر با صفت تقوا.
از دید پیامبر، همة مردم عیال و متعلق به خداوند هستند و محبوبترین کس پیش خدا مفیدترین آنان است:
الخلق کلکم عیال ا و احبهم الیه انفعهم لهم.52
حضرت، مباهات به حسب و قوم را به زغال جهنم شبیه فرموده که باید از چنین روحیهای دوری کرد و صاحب چنین صفتی، پستتر از سوسکی است که با بینی خود کثافتها را دفع میکند.
لِیَدَعنَ رجال فخرهم باقوام انماهم فحم من فحم جهنم أو لیکونن اهون علی ا من الجعلان التی تدفع بأنفها النتن.53
رابرت اسمیت نیز میگوید:
دین دو کارکرد دارد: یکی تنظیم رفتار فردی برای خیر همگان، و دیگری برانگیختن احساس اشتراک و وحدت اجتماعی؛ از این رو، مناسک دینی، بیان تکراری وحدت و کارکردهایی است که اشتراک اجتماعی را تحکیم میبخشد.61
ویل دورانت دربارة ایجاد همبستگی و وفاق ملی بهوسیلة مذهب میگوید:
مذهب ... به مدد شعایر خود، میثاقهای بشری را به صورت روابط بامهابت انسان و خدا درآورد و از این راه، استحکام و ثبات به وجود آورد.62
2. آزادی اجتماعی
هماره در طول تاریخ، قشر اقلیت محض در جایگاه طبقه حاکم، اکثریت جامعه را استثمار میکنند و خود را بر جان، مال و ناموس آنان مسلط میدانند. چه بسا متفکران و فیلسوفان نامی جهان نیز از این رویکرد با طرح نظریههای فلسفة سیاسی مانند حق طبیعی ارسطو63 و حکومت اشراف و فرزانگان افلاطون، پشتیبانی تئوریک میکنند؛ اما پیامبران در برابر حکومتهای جور و طاغوت زمانه به مخالفت و مقابله برخاستند و از آنان میخواستند، حقوق فطری و آزادیهای مردم را به رسمیت شناخته، از تعدی به حقوق آنان خودداری کنند. در اینجا به برخی از این اعتراضها اشاره میشود:
قرآن کریم تأکید میکند خداوند، برای هر امتی پیغمبری فرستاده است که هدف آن، عبادت خداوند و دوری از طاغوت زمانه است:
وَلَقَد بَعَثنَا فِی کُلٍّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعبُدُوا اَ وَاجتَنِبُوا الطَّاغُوتَ64
حضرت موسی: فرعون طاغوت زمان حضرت موسی ستم را در حق مردم به ویژه قوم بنیاسرائیل پیشه خود کرده بود و مردم برای رهایی خود، دنبال روزنه و رهبری بودند. خداوند این وظیفه را به عهده حضرت موسی نهاد و در چند جای قرآن ضمن مأموریت به حضرت و برادرش هارون مبنی بر رویارویی با فرعون، علت آن را طغیان فرعون ذکر میکند:
اذهَب اًِلَی فِرعَونَ اًِنَّهُ طَغَی67 اذهَبا اًِلَی فِرعَونَ اًِنَّهُ طَغَی68
حضرت عیسی درصدد مقابله با امپراتور وقت، یعنی هردویس بود و از تهدیداتهای وی باکی نداشت، از او به روباه تعبیر میکرد، چنان که به فریسیان میگفت:
ایشان را گفت بروید و به آن روباه بگویید اینک امروز و فردا دیوها را بیرون میکنم و مریضان را صحت میبخشم و در روز سیم کامل خواهم شد؛ لکن میآید امروز و فردا و پسفردا راه بروم؛ زیرا که محال است نبی بیرون از اورشلیسم کشته شود.
ای اورشلیسم! ای اورشلیسم که قاتل انبیأ و سنگسار کنندة مرسلین خود هستی، چند کرت خواستم اطفال تو را جمع کنم؛ چنان که مرغ، جوجههای خویش را زیر بالهای خود میکرد و نخواستید.74
هنگامی که تعقیب و دستگیری حضرت قطعی شد، در صدد قیام مسلحانه بر آمد و به حواری خود دستور تهیه و خرید اسلحه داد: اما حواری از پذیرفتن آن سرباز زد.
قرآن کریم یکی از اهداف بعثت حضرت را آزادی مردم از انواع یوغها و زنجیرهای دورة جاهلیت وصف میکند.
وَیَضَعُ عَنهُم اًِصرَهُم وَالا َغلاَلَ الَّتِی کَانَت عَلَیهِم79
خود حضرت در نامهای به مردم سرزمین نجوان که کیش مسیحیت داشتند، فلسفة دعوت خویش را رهایی مردم از عبادت و ولایت بندگان به سوی مقام قدس الاهی ذکر میکند:
اما بعد فانی أدعوکم الی عبادةا من عبادةالعباد و أدعوکم الی ولایة ا من ولایة العباد.80
رسول خدا در روایات دیگری انگیزه بعثت خود را مقابله و مقاتله با سلاطین دنیا بیان میدارد:
3. برپایی عدالت اجتماعی
بر این اساس، برقراری عدالت اجتماعی جزو اهداف اساسی پیامبران است. به دیگر سخن، وظیفه و مأموریت پیامبران فقط در دعوت به خدا و مقابله با حاکمان جور و براندازی آنان خلاصه نشده است؛ بلکه خداوند و پیامبران به فکر حکومت پس از فروپاشی حکومتهای جور هستند که مشخصه آن، توجه و اهتمام خاص به اصل عدالت اجتماعی است:
قُل أَمَرَ رَبٍّی بِالقِسطِ.84
پیامبران ابتدا مؤمنان را به رعایت اصل عدالت و احیای آن سفارش میکردند:
یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالقِسطِ.85
آیات دیگر به رعایت اصل عدالت در عرصة اقتصاد و بازار میپردازد.
وَوَضَعَ المِیزَانَ و أَلاَّ تَطغَوا فِی المِیزَانِ وَأَقِیمُوا الوَزنَ بِالقِسطِ وَلاَ تُخسِرُوا المِیزَانَ.86
آیة دیگر بر پیوستگی مقام نبوت و عدالت چنین تأکید میکند:
وَلِکُلٍّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَاًِذَا جَأَ رَسُولُهُم قُضِیَ بَینَهُم بِالقِسطِ وَهُم لاَ یُظلَمُونَ.87
آیة فوق در مقام بیان این نکته است که پس از فرستادن هر پیغمبری، اعتراضها و مخالفتها آغاز خواهد شد؛ اما پیامبران مخالفان خود را قلع و قمع نمیکنند؛ بلکه با آنان داوری و رفتار عادلانه و بدون هیچ ستمی خواهند داشت.88
رعایت اصل عدالت در مقام قضا و صدور حکم و حل اختلاف، اصل عمومی است که به پیروان اسلام اختصاص ندارد؛ بلکه خداوند رعایت این اصل را به پیامبر خویش6 در داوری اهل کتاب نیز مورد تأکید قرار میدهد:
وَاًِن حَکَمتَ فَاحکُم بَینَهُم بِالقِسطِ اًِنَّ اَ یُحِبُّ المُقسِطِینَ.89
آیة ذیل در باب عدالت، با صراحت و شفاف اجرای عدالت را فلسفة بعثت ذکر میکند.
لَقَد أَرسَلنَا رُسُلَنَا بِالبَیٍّنَاتِ وَأَنزَلنَا مَعَهُمُ الکِتَابَ وَالمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالقِسطِ وَأَنزَلنَا الحَدِیدَ فِیهِ بَأسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ.92
در آیة فوق نخست به انزال و اعطای سه نعمت بزرگ به مردم؛ یعنی بعثت پیامبران، انزال کتاب آسمانی و میزان (ترازوی توزین در معاملات یا دین به اعتقاد علامه طباطبایی)93 اشاره شده است تا در پرتو این سه اصل (شناخت پیامبران و آموزههای دینی و رعایت میزان در معاملات)، مردم به درجة الهی از رشد و ایمان برسند که خودشان قسط و عدالت را اقامه و برپا کنند. این آیه، هدف نبوت را فقط اجرای فیزیکی و قهری عدالت به وسیلة پیامبران نمیداند؛ چرا که موقت و قابل تخلف خواهد بود؛ بلکه آیه به راهکار بنیادی و فرهنگی در توسعة عدالت میپردازد که در سایة شناخت نبوت و کتاب آسمانی تحقق خواهد یافت.
4. بسترسازی برای فرهنگ و تمدن
وقتی پای انسانی به کره خاکی رسید، از فرهنگ و تمدن نه تنها خبری نبود که انسان اولیه از کوچکترین و ضرورترین زندگی دنیایی یعنی آتش اطلاعی نداشت؛
اما انسان توانست گام به گام طبیعت را مورد تسخیر خود قرار دهد و شاهد و ناظر تمدن و فرهنگ شود که از توضیح بینیاز است؛ اما پرسش اصلی از نقش و کارکرد ادیان و پیامبران در عرصة ظهور و رشد فرهنگ و تمدن است؟
نکته قابل توجه در بعثت پیامبران توجه به غایت و هدف ذاتی اصل بعثت است. در صفحات آینده به تفصیل دربارة آن سخن خواهیم گفت که هدف ذاتی و نخستین نبوت، هدایت و راهنمایی انسانها به سوی رستگاری، معنویت و قرب الاهی است؛ اما تحصیل این هدف در گرو مقدماتی است که میتوان به وجود اجتماع، عدالت و به کار اندازی نیروی تفکر و خرد اشاره کرد. شناختن مقام الوهی نیازمند تفکر در آثار جهان هستی، و شناخت پیامبر راستین از دروغین در گرو تأمل و تفکر در ادلة نبوت است. وجود ایمان و حفظ آن به برپایی عدالت و تأمین کمترین نیازهای مادی منوط است. پیامبران برای بهدست آوردن هدف نخستین خود، به قدر ضرورت و امکان به ایفای نقش در مقدمات آن، یعنی تشکیل اجتماع، تعلیم و تربیت مردم و برقراری عدالت پرداختند؛ پس رویکرد پیامبران به امور دنیایی مردم به لحاظ آلی و ابزار انگاری است تا غایت ذاتی (هدایت و تقرب الاهی) دستگیر مردم شود. در این جا به اختصار به کارکرد پیامبران در آفرینش فرهنگ و تمدن انسانی نگاهی میافکنیم.95
.
أ. تشویق به دانش
قرآن کریم که واپسین و کاملترین کتاب آسمانی است، در فراخوانی مردم به تفکر، تعقل و فراگیری معارف و علوم مختلف سعی وافر و غیر قابل تصوری از خود نشان داد. در قرآن، آیات متعددی بر فراخوانی مردم به تفکر، تعلم، تدبر، مذمت ترک علم و وصف و تمجید علم به صورت هدف آفرینش، بعثت و خواستة پیامبران، و سرچشمة ایمان، وارد شده است. نکتة قابل ذکر این که قرآن قلمرو دانش، و تعقل را به احکام دین منحصر نکرده؛ بلکه از انسانها میخواهد که دربارة طبیعت و چگونگی آفرینش و تصرف در آنها به تأمل و تفکر بپردازد. در آیات متعدد، انسان به تأمل در آسمان و ستارگان،96 آفرینش شتر97 و انسان،98 و زوج بودن گیاهان99 فراخوانده شده است.
پیامبر اسلام9 نیز در کنار آیات پیشین، شخصاً مردم را به فراگیری علوم نظری و تجربی تشویق میکرد؛ به گونهای که آموزش علم را «فریضه» نامید: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم».100
زمان تعلیم دانش و به اصطلاح دوره دانشجویی از دید پیامبر9، از گهواره تا مرگ اعلام شد: «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد».101
علم و حکمت، گمشدة مؤمن است: «الحکمة ضالة المؤمن».102
این توهم و شبهه وجود ندارد که مقصود از علم، فقط علوم شرعی و دینی است؛ چرا که علم در روایات پیشین مطلق آمده است و شامل همه علوم میشود؛ آن که در برخی روایات، قرینهای بر شمول علم بر علوم تجربی و نظری غیرشرعی وجود دارد؛ مانند: «اطلبوا العلم ولو بالصین».104
ب. ارج نهادن کار و خواستار توسعه
دومین راهکار برای ایجاد توسعه و تمدن از بعد تشویق به فراگیری دانش، اهتمام به نیروی کار و کارگر است. توسعه و تمدن فقط با تشویق به دانش پیش نمیرود؛ بلکه باید دانشمندان و مجریان و متولیان برنامههای اقتصادی را مورد تشویق و عنایت قرار داد؛ به گونهای که نفس کار اقتصادی و توسعه در برنامههای زندگی، امر مقدس باشد. قرآن کریم، روز را زمان تأمین نیازهای دنیایی و در آیه دیگر، آن را کوشش و فرصت گسترده وصف میکند:
وَجَعَلنَا النَّهَارَ مَعَاشاً.106 اًِنَّ لََ فِی النَّهَارِ سَبحاً طَوِیلاً.107
آیة دیگر، انسانها را به عدم فراموشی سهم و نصیب دنیایی خود سفارش میکند:
وَلاَ تَنسَ نَصِیبََ مِنَ الدُّنیَا.108
پیامبر اسلام9 به مسألة کار و کارگر اهتمام خاصی داشت. حضرت وقتی خطوط کف دست سعد انصاری را مشاهده کرد که حاصل کار با ریسمان و بیل جهت برطرف کردن نیاز خانوادهاش بود، آن را بوسید و فرمود: این دستی است که آتش جهنم آن را لمس نخواهد کرد.109
حضرت در روایت دیگر، طلب دنیا را از راه حلال و باعفت، در ردیف درجة شهیدان برمیشمارد.
من طلب الدنیا حلالاً فی عفاف کان فی درجة الشهدأ.110
رسول خدا عبادت را هفتاد جزء برشمرد که طلب روزی حلال، بهترین آنها است.111 و به کارگیری نیروی کارگر بدون پرداخت حق و مزد را از گناهان نابخشودنی112 و مورد لعن الاهی113 برشمرد.
قرآن کریم و پیامبر9 برخلاف بعضی توهمات، پیروان خود را به آبادانی و توسعه و دخل و تصرف در طبیعت دعوت و تشویق میکردند. خداوند در آیة ذیل، ضمن اشاره به این که زمین و خاک مبدأ کالبد انسان است، از آدمیان میخواهد در عمران و آبادانی آن بکوشند:
هُوَ أَنشَأَکُم مِنَ الأَرضِ وَاستَعمَرَکُم فِیَها.114
آیات دیگری وجود دارد که هر آن چه در زمین و آسمان وجود دارد، برای انسان و در تسخیر او است.
2. تذکر دیگر این که برخی ملحدان، دین و آموزههای دینی را در طول تاریخ دارای کارکرد منفی میدانند که سستی آن از مطالب این مقال روشن میشود.124
پینوشتها: 1 استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی.
منابع:
1-دانشندان وپژوهشگران درحوزه اموردین چه کارکرهایی را برای دین در زندگی دنیوی قائل هستند؟
2-کارکرد دین درمعرفت زایی برای بشر چیست و دین بیشتر در چه حوزه هایی معرفت بشر را بارور می کند؟
3-نقش دین را درعقلانیت و معنا دار کردن اصول و فضائل اخلاقی توضیح دهید؟
4-دین چه نقشی در پشتیبانی از اصول وفضائل اخلاقی دارد؟ راههای سه گانه دین را برای پشتیبانی از اصول وفضائل اخلاقی بیان کنید؟
5_کارکرد دین را در ایجاد نشاط وشادابی در زندگی و راه کارکارهای آنرا بنویسید.
6_دین از چه راهی وچگونه اتحاد وهمبستگی را در جوامع بشری تقویت می کند؟
7_دین چگونه واز چه راهی به عدالت اجتماعی در جامعه کمک می کند؟
درس تفسیر موضوعی نیمسال اول96-استاد آقاحسینی -قسمت دوم...
ما را در سایت درس تفسیر موضوعی نیمسال اول96-استاد آقاحسینی -قسمت دوم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ostadmaaref بازدید : 243 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 12:47